وقتی برای مصاحبه با خانوادهای که باغی چهارهزار متری به ارزش میلیاردها تومان را وقف کودکان استثنایی کرده، وارد باغ میشدیم، فکرش را هم نمیکردیم کسی که درحال رنگزدن درِ ورودی باغ است، شخص موردنظر ما باشد.
اما این واقف میلیاردر که خشوع در کلام و عملش نمایان است، باکی از رنگ کردن در یا شخمزدن زمین با تراکتور ندارد. علیاکبر شوکتی، فرزند ارشد میرزاحسنخان شوکتی (معروف به میرزای قهرمان) بههمراه سه برادر و هشتخواهرش پساز وقف زمین به یاد پدر و به نام کودکان استثنایی، کنار نکشیده و خانوادگی هرکاری از دستشان بربیاید برای بهثمررسیدن باغ انجام میدهند.
دلکندن از زمینی که با تلاش شبانهروزی پدر مهیا شده به کلام هم ساده نیست، اما انجام این کار برای فرزندان میرزاحسنخان شوکتی که همواره از پدر آموخته بودند چونان قهرمان زندگی کنند، از آبخوردن هم راحتتر بود.
علیاکبر شوکتی درباره علت معروفشدن پدر به «قهرمان» میگوید: پدر و پدربزرگ پدرم کشتیگیر و به پهلوان معروف بودند. خاطرم هست یکبار از پدرم پرسیدم چرا به شما میگویند قهرمان؟ آن زمان جمعیت ایران حدود ۳۶میلیون بود. ایشان گفتند ۳۶میلیوننفر ملت ایران قهرماناند؛ من هم یک نفر از آنها هستم. او دامدار و کشاورزی نمونه بود که در شبانهروز سهساعت بیشتر نمیخوابید. بعداز فوت ایشان در سال۸۵ بههمراه خواهر و برادرانم تصمیم گرفتیم بنایی را به یادشان وقف کنیم.
پدرمان با زحمتکشی پول درمیآورد و همواره دستبهخیر داشت. این را من نمیگویم؛ نانوای روستایمان تعریف میکرد. پدرم همیشه اولین نفری بود که به نانوایی میرفت و او را از خواب بیدار میکرد. بعد حدود ۵۰ تا نان میگرفت و تا سرِ زمین هر کس را میدید، یک نان به او میداد.
از دیگر اخلاقهای خوب او میتوان به عادت همسفرگیاش اشاره کرد. پدرم هیچوقت راضی به تنها غذاخوردن نمیشد؛ هر وقت میخواست غذا بخورد باید یکی همراهیاش میکرد. گاهی کارگران را فرامیخواند و با خود همسفره میکرد. وقتی هم که کسی نبود ما را صدا میزد تا همراهش غذا بخوریم.
به ما هم همیشه توصیه میکرد رفتارتان با مردم خوب باشد، دوستانتان را نرنجانید. سعی کنید در زندگی نانرسان باشید و همواره هوای زیردستان را داشته باشید. همین اخلاقهای خوب پدر بود که به ما هم آموخت در زندگی دنبال کار خیر باشیم.
واقف میلیاردر که خشوع در کلام و عملش نمایان است، باکی از رنگ کردن در یا شخمزدن زمین با تراکتور ندارد
در خانواده شوکتی که احترام به بزرگتر حرف اول را میزند، بهمحض بیان پیشنهاد ازسوی علیاکبر شوکتی فرزند ارشد خانواده، مبنیبر وقف بنایی به یادبود پدر، ۱۱ خواهر و برادر دیگر، ضمن دادن وکالت شفاهی و کتبی تامالاختیار به برادر بزرگ خود، با رضایت قلبی زمین ۴ هزارو۵۰مترمربعی حاشیه باغستان کاظمآباد را وقف کودکان استثنایی کردند.
این زمین ارث همه خانواده بود. در زمان حیات پدر، من وکالت محضری از ایشان داشتم و بعدازفوت ایشان هم، علیاصغر، رضا و محمد و همچنین فاطمه، منور، منیره، عزت، زهرا، محبوبه، منصوره و عفت به من وکالت تامالاختیار دادند. آنها موافقت کردند تا یک بنای خیر به نام پدر احداث و از این طریق نامش را جاویدان کنیم؛ چراکه پدر و مادر ما در طول زندگیشان زحمات زیادی کشیده بودند و حقشان بود که بنایی به یادشان احداث شود.
پیشنهاد وقف زمین به نام کودکان استثنایی برای اولینبار از طرف مهدی درویش پسر خواهر علیاکبر شوکتی مطرح میشود. مهدی که برای کاری به مدرسه «ملکه زمانیان گوارشکی نوین توس» میرود با دیدن کودکان استثنایی فکری به ذهنش میرسد که پساز مطرحکردن آن با داییها و خالههایش با استقبال آنان روبهرو میشود.
علیاکبر شوکتی میگوید: وقتی برای اولینبار وارد مدرسه کودکان استثنایی شدم، پاکی و معصومیتی که در چهره بچهها موج میزد، مرا تحت تأثیر قرار داد. بعد از اندکی تحقیق و رفتوآمد به مدرسه و حتی شرکت در کلاسهای درسشان به این نتیجه رسیدیم که کسی ذینفعتر از بچههای استثنایی نیست.
به همین خاطر به همراه سایر خواهران و برادران تصمیم گرفتیم زمین را به نام کودکان استثنایی وقف کنیم. هر بار این بچهها را میبینم، احساس شادی و آرامش به من دست میدهد. امیدوارم بتوانیم زمین را بهنحوی آماده کنیم که بچهها هم وقتی به اینجا میآیند، احساس آرامش کنند.
با نظر رباطی، مدیر آموزشگاه استثنایی «ملکه زمانیان گوارشکی نوین توس» و موافقت خانواده شوکتی قرار است باغستان وقفشده تبدیل به اردوگاه شود. رباطی، مدیر مدرسه میگوید: بچههای استثنایی بیشتر از هر چیز نیاز به مکانی شاد دارند تا بتوانند برای چندلحظه هم که شده مشکلاتشان را فراموش کنند؛ چراکه بیشتر دانشآموزان مدرسه ما از قشر پایین جامعه هستند و در زندگی با مشکلاتی مواجهند.
آرامش در محیطهای فیزیکی مناسب، کمک بسیاری به این دانشآموزان میکند. آنها نیاز به شادی دارند و ما قرار است به کمک آموزشوپرورش و شهرداری، محلی برای شادی این کودکان فراهم کنیم. بهدلیل دوربودن محله ما از مرکز شهر، تهیه اتوبوس و بردن دانشآموزان به تفریحگاههای دیگر برایمان مقدور نیست. اگر خدا بخواهد و این زمین تبدیل به اردوگاه شود، میتوانیم هفتهای دوبار کودکان را به آنجا ببریم و لحظات شادی را برایشان رقم بزنیم.
رباطی سپس با اشارهبه سایر کاربریهای اردوگاه میگوید: این اردوگاه میتواند برای سایر دانشآموزان سطح شهر نیز محل مناسبی باشد. عواید آن هم هرچه باشد به نفع کودکان استثنایی استفاده میشود.
دارو، پوشاک و سرویس مدرسه از دیگر نیازهای کودکان استثنایی است که درآمد اردوگاه میتواند تا حدود زیادی آنها را رفع کند. حتی میتوان محیط این باغ را برای برگزاری مراسم ازدواج کودکان استثنایی آماده کرد.
باغ وقفشده باتوجهبه قرارگرفتن در حاشیه خیابان و همچنین داشتن سهمیه یک ساعت آب، محل مناسبی برای ساخت اردوگاه به نظر میرسد. زمین فوتسال، والیبال، بسکتبال، وسایل بازی، استخر و همچنین آلاچیق و سالن ازجمله امکاناتی است که خانواده شوکتی و مدیر دبستان استثنایی برای آینده اردوگاه درنظر گرفتهاند، اما اجرای آنها نیازمند همراهی مسئولان است.
خانواده شوکتی پساز این وقف ریالی ارزشمند به نفع کودکان استثنایی، باز هم دست از کار خیر نکشیده و وقتشان را هم وقف ساماندهی به باغ و آمادهسازی برای کودکان استثنایی کردهاند. آنها هر زمان وقت آزاد دارند، به باغ وقف شده که پایین روستای احمدآباد مقبل، قرار دارد، میآیند و شروع به کار در بخشی از باغ میکنند.
خانواده شوکتی وقتشان را هم صرف ساماندهی باغ و آمادهسازی برای پذیرایی از کودکان میکنند
علیاکبر شوکتی در ورودی زمین را سبز میکند و بعد پشت تراکتور مینشیند تا زمین را برای روز درختکاری آماده کند. برادران و نوادگان هم در این کار خیر، او را تنها نمیگذارند. علیاکبر شوکتی ضمن تشکر از خانوادهاش، از مسئولان هم میخواهد آنها را تنها نگذارند.
برای ساخت اردوگاه، هزینه زیادی لازم است که همراهی مسئولان را میطلبد. البته همه قولهای مساعدی دادهاند که جا دارد اینجا از آقای حسینی مدیر اسبق آموزشوپرورش استثنایی و همچنین خانم توکلی، مدیر جدید که زحمات بسیار کشیدهاند، تشکر کنیم. از همه ارگانهای ذیربط تقاضا داریم ما را تنها نگذارند و تا زمانی که این اردوگاه به ثمر برسد، همراهیمان کنند.
این مدرسه که شامل دورههای اول و دوم ابتدایی است، در سال۸۳ با نام «نوین توس» تاسیس شد. در سال۸۷ بعد از ساختهشدن بنای مدرسه در شاهنامه۱۰ توسط پسر خانم ملکه زمانیان گوارشکی به محل فعلی انتقال و نام مدرسه به «ملکه زمانیان گوارشکی نوین توس» تغییر یافت.
شاید بتوان این را تنها مدرسهای دانست که ظرف مدت ششماه ساخته شده است. این مدرسه که ۱۲کلاس دارد، پذیرای دانشآموزان کمتوان ذهنی و چندمعلولیتی (یعنی به غیر از کمتوانی ذهنی، معلولیت دیگری، چون کمشنوایی، کمبینایی و... دارند) از روستاهایی، چون کاهو، پریآباد، کَوَرده، ساغروان و... و همچنین دانشآموزان نقاط محروم مشهد مثل سهراه دانش، مطهری و... است.
البته بهدلیل برتری تعداد دانشآموزان روستایی، بیشتر میتوان آن را مدرسهای روستایی خواند. دانشآموزان هر روز از ساعت ۷ تا ۱۲ در مدرسه حضور دارند و کتابهای خود را که سادهتر از کتابهای دبستانهای معمولی است، میخوانند. بنای مدرسه بیشتر آموزش مسائل پرورشی و خواندن و نوشتن است. بهرهمندی از اتاق تکنولوژی و سهاتاق هوشمند از ویژگیهای این مدرسه است.
رباطی، مدیر مدرسه میگوید: ۱۰ سال است که به کمک خیّران هر روز به بچهها صبحانه و هفتهای یک یا دو بار هم غذای گرم میدهیم. خانوادههای امین شهیدی، غفاریان و زمانیانگوارشکی ازجمله خانوادههایی هستند که به مرکز ما لطف دارند.
از محلیهای اطراف، همکاران و حتی معلمان هم کمک زیادی دریافت میکنیم. هر زمان کاری پیش میآید، بلافاصله معلمان پول، جمع کرده و مشکل را رفع میکنند. برای مثال چندوقت پیش برادر یکی از بچهها که خانوادهاش مشکل اقتصادی داشتند، فوت کرد.
معلمان خیلی زود دست به کار شدند، پول جمع کردند و خودشان مراسم سوم را برگزار کردند. حتی مراسم هفتم و چهلم هم در مدرسه برگزار شد. خدا را شکر مدرسه بابرکتی داریم و هر کس کمک کرده، خیرش را دیده و حاجت روا شده است.
- جناب شوکتی شما وضع مالیتان خوب است؟
خدا را سپاسگزاریم برای نعمتهایی که به ما داده، ولی آنطورکه شما فکر میکنید، پولدار نیستیم. الحمدا... احتیاج به کسی هم نداریم.
- بهجز این زمین، ارث دیگری هم داشتید؟
بله؛ مقداری از آن تقسیم شده و هر کس بهنسبت سهمش فعالیت میکند.
- ارتباط ۱۲خواهر و برادر چگونه است؟
خیلی خوب است. ما خانه پدریمان را حفظ کردهایم و هر هفته جمعه آنجا جمع میشویم و دعای ندبه میخوانیم. هر زمان هم که لازم باشد، مراسم تعزیهخوانی و روضهخوانی را به نیت پدرمان در خانهاش برگزار میکنیم. البته من به خواهر و برادرها گفتم هرکس سهمش را میخواهد، بگوید تا بخریم، ولی همه با رضایت قلبی گفتند خانه باقی بماند.
- اینطورکه مشخص است، خودتان هم زیاد دست به خیر دارید.
۳۰سال عضو شورای محل بودم و برای عمران و آبادانی روستا هرکاری از دستم برمیآمده، دریغ نکردهام. ساخت مدرسه، مسجد، آسفالت و برقکشی روستا همه به عهده خودمان بود.
- آثار این کارهای خیر را در زندگی دیدهاید؟
احساس آرامشی که در زندگی داریم، حاصل همین کارهای خیر است. پسری دارم که به او ایمان دارم، دخترم هم الحمدلله موفق است و اکنون در رشته حقوق دانشگاه فردوسی درس میخواند.
* این گزارش پنجشنبه، ۱۳ اسفند ۹۴ در شماره ۱۳۷ شهرآرامحله منطقه ۱۲ چاپ شده است.